ياسه فرياد آرزوها


ياسه فرياد آآرزوها

درنگي در انات شعري سيامك يحي زاده (سين سيامك)

زهرا سياوش آبكنار

به نام خدايي كه مغز آدمي را با آن همه عظمت پيچيدگي آفريده و در لابه لاي آن نعمت انديشه را به امانت گذاشت و پيشاني انسان را چون قله اي بر كوه پيكرمان از گنج تفكر انباشت.

چندگاهي است مجموعه شعر (ياسه) سروده هاي شاعر ارج مند آقاي سيامك يحيي زاده را كه به زبان مادري است ؛ مي خوانم . گرچه شناگر ماهري نيستم اما از عمق به سطح و از سطح به عمق در جست و جوي معنا شنا مي كنم .

در مرور گذرا و در خوانش ‍ژرف كتاب ياد شده اهدافي كلي و جزئي مد نظرم بود . در اهداف كلي مضامين سروده هاي سپيد و آزاد را در برگيرنده ي موارد زير يافته ام :

1- نگاه طبيعت گراي شاعر كه بر گرفته از زادو بوم او ـ گيلان سرشار از زيبايي است. او نگاه ناتوراليستي خود را در بهره برداري از عناصر طبيعت و شاخصه هاي متناقض فصل ها پيوند مي زند .

2- ديدگاه اومانيستي و انسان محوري شاعر كه آرزوها و ناكامي هاي انساني را از زبان همه ي مردم سرزمين اش فرياد مي زند و دلشوره ها را پ‍‍ژواك مي كشد ـ و تنهايي را به فرياد و عشق را به تكراري شيرين در گستره ي دل و جان .

3- نماد گرايي و نگرش هاي سمبوليك شاعركه درمعاني تمثيلي بيان مي شود و به شعرش جامه ي كمال و پختگي مي پوشاند.

4- سرايش مفهومي و بارمند از تفكر شاعر كه مخاطب با اندكي تفكر به بار معنايي و حتي چند معنايي شعر پي مي برد و عنصر تعليق (سپيد خواني) كه در پايان بندي برخي سروده ها مخاطب را در پي جواب سوال هايي كه در ذهن اش ايجاد شده است ؛ مي كشاند.

5- حس شاعرانگي : كه از زواياي پنهان دل و ديده ي سراينده ي متفكر بر مي خيزد و چون چشمه اي جوشان در بستر زبان  انديشه ي اديبانه اش پيش مي رود و پس از آمیختگی با جوهره ی شعر به رودخانه ی زندگی می پیوندد. در این مسیر هرچه سنگ عقده و ناکامی ست به طلاطم امواج درونی شاعر از مسیر راه برداشته می شود زیرا که شعر او اراده ی پیوستن به اقیانوس آرام و بی کران عشق را دارد.

6- بسامد واژگانی: تعدادی از واژگان گیلکی که در سراسر کتاب چندین بار به تکرار آمده به شرح زیر است:

«گوم گومه = زمزمه /جوم جومه = اضطراب ، دلشوره ، نگرانی / من دانم ، تو / آب آبی = سیل / ناجه = آرزو/ جیلیسکه خوره = سُر می خورد / وارش = باران / خاطره =یاد/ تسکه دیل = دل تنگ و پریشان / اویرابوستن = گم شدن / باباخان تیرکمان= رنگین کمان / درجک = پنجره / میجیگ = مژه /زنگه لوله = قندیل برفی (یخی) /گُرخانه = رعد و برق (تندر) / وارانه = می بارد / توقایی = عاشقی / شوروم = مه / فَرانِه=می تازد/ساروق = بقچه/آهنتوره=(که واژه ای برای بیان خشنودی است) و البته جزء ارکان کم کاربرد است».

7- زبان شاعر : زبان شاعر قوی ، مسلط ، بارمند از اندیشه و اندیشه آور برای مخاطب است . زبان شاعر ضمن آن که از فرهنگی نهادینه شده در وجود او منشاء می گیرد ؛ سعی بر حفظ داشته های کهن زبانی و واژگان کم استفاده از قبیل (یآسه – کئچو – راتینی که به ترتیب آرزوی شدید – یوغ و باریکه راه معنی دارند) و آمیختگی آن با زبان جاری و کاربردی امروز گیلان دارد. آری استفاده از گنجینه ی کلام بار معنایی خاصی به سروده ها می دهد و در این راستا نقش شگردهای زبانی را نیز نباید نادیده گرفت مانند تناقض نماها (پارادوکس) ها در سروده های گوناگون ، با این همه آفتاب زبان مادری ما از افق شعر او می درخشد.

8- فضای اشعار : بر نیمی از شعرها فضایی فرمالیستی حاکم است و سیاه نویسی هایی ناشی از بار واژگان مرگ، تنهایی ، حسرت ، تلخی ، و اضطراب و... را به دوش می کشد اما در پایان بندی با همین سروده ها رگه هایی از امید را در افق صبح و گسترای زندگی می تاباند . بنابراین می توان گفت که فضای سروده ها بازتابی دقیقی از انسان و طبیعت او وآرزوها و ناکامی های اوست.

9- نقش خیال و تصویر : پرورش خیال ابزاری شاعرانه است که باعث تقویت جوهره ی شعر و تفاوت آن از نثر بروز و نمود قوت شعر است . همچنین تصویر سازی از ارکان مهم سرایش و وسیله ای است که ابتدا ذهن شاعر را درگیر کرده و در او دغدغه ای شیرین می آفریند و سپس مخاطب را به وادی درک و دریافت می کشاند که خوشبختانه حتا در بیان رآلیستی شاعر نیز با تصویرهایی پر رنگ و آمیزه هایی از زیبایی خیال رو به رو می شویم تصویر ارایه شده در شعر(راپا):

«زمستانم /خوناما: خون فیوه/تّوّکه .../ توّکه .../چاقو بینیشته دیل تک / اَدَوَسته یخ بزه : درجک شیشه تان/بکند!...»(ص10)

(زمستان هم / نام اش را / خون می ریزد/ قطره ... قطره.../کنار قلب چاقو فرو رفته در آن /"زمستان" نام اش را / در روی شیشه ی یخ زده و بسته ی این پنجره / حک کرد)

که در آغاز این شعر ، فرو رفتن چاقو در قلب زمستان و خون ریزی از آن تعبیر جدید و عمیقی است و در ضمن از صنعت تشخص (آدم وارگی) برای زمستان استفاده شده است و همچنین نقش خیال در شعر مفهومی (آویری صفحه ی 36)

«شب / تی چومان میان /دوخوفته یه ! شال داد و سگ لاب ، /گورگ زوزه/ جوم جومه ، / شب تان /وایخته یه سحری روجا / رچ اَ/ کوراواستی ، بیگیریم؟!»

شب در چشمان تو پنهان شده است ، اشاره دارد به چشمان سیاه معشوق و در عین حال ایهام در این جمله موج می زند زیرا این شب از طرفی یاد آور سیاهی شب و همه ی عناصر مربوط به شب است که در این جا عناصر شبانه عبارتند از : دادو فریاد شغال ها ، عوعوی سگان و زوزه ی گرگ هاست که البته این عناصر می تواند اشاره به سختی ها و خطرهای پیش روی انسان و (انسان شاعرنیز) باشد که در تنهایی او نمود بیشتری می یابند و او را نا امید می کنند، و سرانجام در میان همه ی نا امیدی ها و یأس ها شاعر به دنبال رد روجا(ستاره ی سحری)که مظهر امید است ، می گردد. آری شاعر در این شعر نیز دلشوره هایش را به امید می پیونداند و تصاویر را از نگاهی امانیستی بهره مند می سازد گرچه از محدودیت های مجموعه شعر (یاسه) ترجمۀ نارسا و بعضاً ناکامل اشعارآن است و فقط به ترجمه لغت ها بسنده گردیده ولی اهداف جزیی خود را در این جستار بر درک مفاهیم شاعرانه ی سروده هااستوار کرده ودر تداوم اهداف کلی به جزییاتی دیگر می پردازیم:

در شعر (خوشک فصل):

«باهار واخوری /تابستان مزه یا!/پاییز رنگان شعرا اوچینی / زمستان را تینی ورف اوخانا/ماتابی شب/ چاکونی/گمه آخر: چه اَسال تا ... به اوسال اَشانی/ـ خالی ـ / ایتاناما / می ره ، سهم بنایی؟!»(ص14)

در این شعر رمانتیک که از رد پای فصل ها نیاز انسانی راه باز می کند از همان ابتدا با صنعت (حس آمیزی) مواجه ایم که بوی بهار را (نوشیدنی) کرده است . نه بوییدنی و در نهایت این که شاعر می خواهد در این فضای رمانتیک (شب مهتاب) کنار دلدار خود سهمی و جایگاهی داشته باشد.

در شعر کاغذ :

«دیل ناجه اَ /بی نیویشتم/ تی نیگاه گومگومه سر/ اوسه کودم!/لوچان امره /واگردس/ آدرس ، ایشتباییبو»(ص12)

با شعری عاشقانه و پارادوکسیکال مواجه ایم : برگشت نامه با پشت چشم نازک کردن تو (تی لوچان امره)خود نوعی پارادوکس است و این که آدرس اشتباه بوده یعنی شاعر در صدد آرام سازی خود و جمع و جور کردن احساسات خویش است و شاید بی سبب خودش را قانع می کند نوعی بار مفهومی غنی در باور پذیری و یا باور نداشتن برخی از احساسات بشری به شعر داده است . با توجه به این که این سروده در نوع خود علیرغم سادگی ظاهری اش بسیار عاشقانه و دلنشین است...

شعر ناجه (آرزو) :

«سبزناجه وانیشایا/ تی نیگاه خنده میانی/نیشانم!/ تسکه دیل/زاقه آباوارانم.../توقایی ، گول بوکوده!/کول دسته ، چاکونم/ تی ره ، پیشکش آرم!»(ص16)

(نشای سبزآرزویم را / در نگاه خندانت می کارم /آب زلال دل تنگم را / می بارم / از عشقی که گل کرده است ، دسته گل درست می کنم و برایت هدیه می آورم).

در اولین جمله های شعر یک (آشنایی زدایی) اتفاق افتاده است . چگونه می توان نشای آرزویی سبز را در نگاه خندان معشوق کاشت؟ آیا این امر جز در عالم شعر صورت خواهد پذیرفت ؟ اگر بپذیریم که بتوان آب دلتنگی را به صورت اشکی زلال بارید ؛ باید پرسید چگونه می توان عاشقی را به شکل دسته گلی در آورده و به محبوب پیشکش کرد؟! آیا جز با گذر از لایه های خیال و جهان ماورای اندیشه این امر مقدور است؟

شاید با تبدیل کردن عاشقی به یک دسته گل استحاله ای صورت گرفته و شعر حرکتی آغاز شده است اما این سروده مربوط به دهه ی هفتاد نیست که دنبال روی شاعر از موازین شعر حرکت را برتابد و اصلن نوشته ها تاریخی وجود ندارد . در این گذر خیال شاعر را از گسترده ها ، بلندی ها حجم ها برای رسیدن به فضایی عاشقانه و انسانی باید پذیرفت و نه حجمی بودن و حرکتی بودن اجتماعی شعرش را ... و ملاحظه می کنیم که شاعر برای سرودن آرزویش نیازی به کوشش هم ندارد. زیرا درست در همین گاه سرودن ، شعرش جوششی شده و با مفاهیمی عمیق بیان می گردد.

از دیگر شعر عاشقانه ی این دفتر باید به (کرجی) اشاره کرد با این مضون:

«دریا شون ، سهله / اگر کی ، توقایی ، کرجی بیه!/ داد و بیداد: تی لوچان و تا متول /بال دوسته مرا/ گردابه میانی ، تا واده !»(ص28)

در این شعر سپید شاعر قصد بیان تردیدی را دارد. او می گوید : به دریا رفتن آسان است اگر عشق توقایق باشد؛ دل به دریا خواهم زد و با حسرت ادامه می دهد که :

ای داد بیداد، سکوت و پشت نازک کردن است ، مرا اسیر گرداب[که نقطه ی خطرناک از دریا ست] خواهد کرد یعنی سرگردان خواهم ماند (و یا همین سکوت تو ، بال مرا بسته و مرا به گرداب انداخته است ...)

ـ شعر (قیامت) نیز فضایی عاشقانه و رمانتیک سروده شده ضمن این که شعری تمثیلی است در پایان بندی از سپید خوانی برای مخاطب ، استفاده می کند و اینک شعر:

«تومام کوگامیان / جوم جومه انا / گیلکی شعران /تی خاطران گومگومه تان ، کورشا کونم! /درجکاناواکونم / روبارانا دوخانم/ پورد دو دم!/...نوکونه کی / مرا تی تاسیانی دیمه ، / دیل ور ، واکاری / امه دیدار / راستی راستی / دکفه تا»(ص18)

(همه ی نگرانی و دلشوره های درون محله را / در گسترای زمزمه ی خاطرات شعرهای گیلکی تو / از بیخ می سوزانم/پنجره ها را باز می کنم / رودخانه ها را صدا می زنم / پل می بندم / نکند که / مرادر کنار جای خالی ات / با دلم منتظر بگذاری / دیدار ما / واقعاً/بی شوخی ... / بیفتد تا ...)

و آن نگاه تمثیلی شاعر اشاره به ضرب المثل معروف (دیدارما به قیامت است) که حذف واژه ی (قیامت) در پایان بندی شعر همان القای سپید خوانی است که توسط شاعر صورت گرفته است.

ـ درسروده هایی چون سوج(سوز) ص234 ، بوسوخته دیل (دل سوخته) ص 120، یا سه (آرزو و اشتیاق شدید به کسی یا چیزی) ص 248 ، نیگا (نگاه) ص224 ، شواله (شعله) ص166 توقایی (عاشقانه)ص246 و توقایی (عاشقی) ص92 و... با دیدگاههای اومانیستی و انسان محوری شاعر مواجه ایم و بی تردید واژگانی چون عشق ، بغض ، غم ، درد با عناصری چون شعله و آرزو می آمیزد و فضایی از غربت همیشگی انسان را واگویه می کند و این واگویه ی غریبانه در شعرهایی چون ناجه (آرزو) ص72 و فوزماناجه (آرزوی رقص پهلوانی) (ص5و 204) امتداد می یابد و خوب که بنگری ساختار این کتاب در قالب امیال و آرزوهای انسانی ، شکل گرفته است .

ـ در شعر دوار(گذر) ص232 نگاه شاعر به فلسه ی هستی متمرکز می شود و او تداوم هستی را در گذر عمر بشر با ردیاب شعر دنبال می کند و مفهومی عمیق را در کلامی موجر روایت می کند.

«سالان ساله/سرا پیش تا ودام، متومازه / ای کله شو اندرم!/ نه اَراشی وست ایه / نه می رایا ، ایافم.»

(سال های سال است/ سرم را جلو انداخته ام / در سکوت / بی وقفه/می روم.../نه این راه(جاده)تمام می شود/ نه را هم را پیدا می کنم.)

ـ کاربردهای تمثیلی در شعر (کاف) ص114 خودنمایی می کند و در شعر (کر گوش و و گورچوم) ص124 به اوج می رسد و کنایه هایی چون (کال گب) یعنی حرف و سخن نسنجیده (لل نپره) کنایه از محیط بسیار آرام و خالی، (جوجوقوقو) کنایه از تنهایی و گوشه نشینی به کرسی بیان می نشینند. علاوه بر آن شعر (کاف) به دلیل استفاده از حرف (کاف) در واژگان گوناگون که در کنار یکدیگر قرار گرفته وبازگو کننده ی سنخیت کلامی و ساختاری شعراند؛ نشانگر استادی و هنرمندی شاعر در آمیزش ساختار ظاری و معنایی سروده نیز می باشد که در جای خود تأمل بر انگیز و حتا حیرت آور است که چگونه شاعر توانسته است صرفا با ردیف کردن واژگانی که با حرف (کاف) شروع می شوند حسی نوستالژیک را با عاطفه ای بارور پیوند زند؟

کلمات زیر اگر به تنهایی گوینده منظور نباشند در چینش مناسب خود نقش هایی حسی و تصاویری زیبا می آفرینندکلماتی چون:

«کابولی=رقص های روحوضی)، (کورکوری= رجز خوانی )، ( کرناف=کرنا)،(کورم کلاچم= نوعی بازی)،(کوت بزن= انباشته ، مالامال)، کورشاکوده=سوزانده، جزغاله کرده)،(کولفه کولفه= قدقدمرغ در حال کرچ شدن)،(کولکه=کلاف پیچیده و سردرگم)،(کفتال=پیرو عجوزه)،(کترایی =یاوه»

در نهایت و کمال تصاویری از رقص های روحوضی ، رجزخوانی ها ، بازی های کودکانه ای که سرو صدایش سر آدم را می برد؛ در کنار بازی (کوتاه پاوکلنگی) و قدقدمرغ در حال کرچ شده[در یک خانه روستایی]و کت کتاز=بانگ مرغ پس از تخم گذاری را در راستای یکدیگر و در قالب شعری هنرمندانه بچینیم و یا این عناصر زندگی کودکانه ی خود را در محیطی روستایی و در خانه ای که پر از نشاط بود؛ توصیف کنیم چنین سروده هایی نه تنها روایت محض نیست که روایت معنایی به بلندای زندگی ست...

تداوم کاوش در نگاه شاعرانه ی آقای یحیی زاده ما را به کوچه باغ معطر تشبیه های بکر درسروده هایی چون بوسوخته دیل (ص120)و سربسته (ص66) می کشاند. چنان که در شعر بوسوخته دیل (دل سوخته) با تشبیهی چون :

«خوخیال خاکازه کوچه خیابانان»(از کوچه و خیابان های خاک آلودخیال خود) مواجه ایم یا در شعر سربسته باتشبیهی چون:

«ایتاکوله نیگاه گومگومه تک واپخته یه !»به معنی (کنارزمزمه ی نسیمی یا رایحه ای از یک نگاه پیچیده است)که در این تشبیه جست و جوی رایحه(عطر) در نگاه می تواند دال بر نوعی حس آمیزی باشد که توسط شاعر جان گرفته است .

اینک با اشاره به صنعت ظریف آدم وارگی (هویت بخش) در شعر تا متول(سکوت) ص38 زبان این نقد را نیز به سکوت وا می داریم:

«ایتا تامتول /چقذه چی /جاداره؟/ سالان سال/ اَدرازهارایا/تاچه تاچه/ خودیل تان/دیچینه/»

(یک سکوت /چه مقدار جا دارد/[که] سال های سال/ گونی گونی این فریاد بلند را در گستره ی دل خود/ جا می دهد.)

در این سکوت به آدمیزاد تشبیه شده است و فریاد ها را در(دل خود) جا داده است و سکوت چه دل بزرگی داردو شاعرچه نقش عظیمی در آفرینش ایماژهای ماندرگار.

 

 

 

 

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: